جام جم آنلاین: مرد یک پای اماراتی که 78 فرزند دارد برای این که تا سال 2015 تعداد فرزندان خود را به 100 برساند در تدارک ازدواج های دیگر است.
به گزارش رویترز ، محمد مراد عبدالرحمان 60 ساله گرچه تاکنون 15 بار ازداواج کرد اما هرگز در یک زمان بیش از 4 همسر نداشته است.
عبدالرحمان گفت: تا سال 2015 در 68 سالگی 100 فرزند خواهم داشت و پس از آن دیگر ازدواج نخواهم کرد ولی تا آن وقت باید حداقل 3 بار دیگر ازدواج کنم.
بزرگترین فرزند عبدالرحمان 36 ساله و کوچکترین آنان 20 روزه است. 2 تا از 3 همسر کنونی او حامله هستند.
عبدالرحمان گفت خانوداه بزرگ او در 15 خانه و با حقوق ارتشی او و کمک دولت عجمان، یکی از 7 امارت تشکیل دهنده امارات عربی متحده، زندگی می کنند.
جام جم آنلاین: کشاورز 90 ساله هندی با تولد بیست و یکمین فرزندش پیرترین پدر زنده جهان شد.
نانورام جوگی که با چهارمین همسرش زندگی می کند می گوید خیال دارد تا 100 سالگی بچه دار شود.
سیتادوی بزرگترین دختر او در 1943 و گیرجا با جکوماری کوچکترین فرزندش که او هم دختر است 2 هفته پیش به دنیا آمد.
جوگی گفت بسیاری از فرزندان و نوه هایش در 6 خانه نزدیک خانه 2 طبقه او زندگی می کنند.
او سلامت خود را مرهون پیاده روی روزانه و خوردن گوشت فراوان می داند اما گفت مجبور بوده برای مخارج زندگی خانواده بزرگش مقداری از زمین های خود را بفروشد.
حتما بخوانید
داستان در مورد دختر کوچکی است که در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده بود و او نوزاد زودرس، ضعیف و شکننده ای بود. همه شک داشتند که زنده بماند. وقتی 4 ساله شد، بیماری ذات الریه و مخملک را با هم گرفت. ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد. اما او خوش شانس بود.
چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می کرد. مادرش به او گفت: «علی رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرات و یک روح سرسخت و مقاوم است.» بدین ترتیب در 9 سالگی دختر کوچولو بست های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکتر ها می گفتند که هیچ گاه به طور طبیعی راه نمی رود، راه رفت و 4 سال طول کشید تا قدم های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود.
او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ ترین دونده زن جهان شود، اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می توانست داشته باشد؟ در 13 سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات، آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد.
از آن زمان به بعد ویلما در هر مسابقه ای شرکت کرد و برنده شد. در سال 1960 او به بازی های المپیک راه یافت، و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت و تا بحال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد. اما ویلما پیروز شد و در دو 100 متر، 200 متر، و دو امدادی 400 متر، 3 مدال المپیک گرفت.
آن روز او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک 3 مدال طلا کسب کند...
در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود.....
نظر فراموش نشه
مادر «شاپور» میگفت: «60 سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.» ولی همین حرفهای ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه ها و جنگ های هنری و ادبی سر در میآورد، از بهترین و طنازانه ترین ستون های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده. در زیر چند نمونه از کارهای شاپور را می خوانیم:
- بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم.
- زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.
- باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد.
- قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد.
- فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
- جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.
- بلبل مرتاض روی گل خار دار می نشیند.
- برای مردن عمری فرصت دارم.
- در خشکسالی آب از آب تکان نمی خورد.
- قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست.
- رد پای ماهی نقش بر آب است.
- گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
- اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.
- به عقیده گیوتین سر آدم زیادی است.
- با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود ، پارو ساختم.
- با سرعتی که گربه از درخت بالا می رود، درخت از گربه پایین می آید.
- وقتی تصویر گل محمدی در آب افتاد ، ماهی ها صلوات فرستادند.
- ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.
- دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمیتوانند خاک بازی کنند.
- پرگاری که اختلال حواس پیدا می کند بیضی ترسیم می کند.
- با اینکه گل های قالی خارندارند ، مردم با کفش روی آن پا می گذارند.
- آب به اندازه ای گل آلود بود که ماهی ، زندگی را تیره و تار میدید.
منبع: حسین احتسابی، همشهری جوان، شماره 167
نظر یادتون نره
کل کل دوتا شاعر در مورد دختر و پسر! ( طنز )